سلام....
یه مدت در خدمت عزیزان نبودیم....
دلیلشم....؟؟؟
اتفاقاتی که اطرافمون بود .... تشیع شهدای گمنام ، شهادت امام رضا (ع)و...
از کدومش بگم... از لحظاتی که با شهدا بودم یا از....
جاتون خالی بود شب قبل از تشیع شهدا ما در معراج به حضورشون مشرف شدیم....
لحظه ی سختی بود . چطور بگم وقتی شهید میارن همه دست و پاشون رو گم میکنن...
چون هر جوریه دوست دارن زودتر نزدیک بشن...
اما وارد یک اتاق شدم که تزئن شده بود چشمم به 5 تابوت شهید افتاد .....
سخت بود ، سخت.... چون یکدفعه ، من ، چجوری ، اصلا الان باید خشحال باشم یا ناراحت...؟؟؟
از کدومشون باید شروع میکردم...!!!
از داداش کوچیکه یا از داداش بزرگه.... چون سن ها متفاوت بود...!!!
ولی تنها در کنار شهدا بودن خیلی سخته... خیلی...!!!